Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
empressement
U
ابراز صمیمیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intimity
U
صمیمیت
heartiness
U
صمیمیت
confidence
U
صمیمیت
cordiality
U
صمیمیت
confidences
U
صمیمیت
intimacy
U
صمیمیت
sincerity
U
صمیمیت
togetherness
U
صمیمیت
inwarness
U
صمیمیت اشنایی
devotion
U
صمیمیت هواخواهی
heartfelt
U
از روی صمیمیت
hollowness
U
عدم صمیمیت
insincerity
U
عدم صمیمیت
disingenuous
U
دورو بدون صمیمیت
communion
U
ایین عشاء ربانی صمیمیت وهمدلی
yeoman's service
U
خدمت صادقانه و از روی وفاداری و صمیمیت
manifestation
U
ابراز
irreticence
U
ابراز
revelations
U
ابراز
revelation
U
ابراز
manifestations
U
ابراز
proposals
U
ابراز
proposal
U
ابراز
divulging
U
ابراز کردن
express
U
ابراز کردن
divulges
U
ابراز کردن
evince
U
ابراز کردن
expressing
U
ابراز کردن
expresses
U
ابراز کردن
expressed
U
ابراز کردن
merriment
U
ابراز شادی
evinces
U
ابراز کردن
evinced
U
ابراز کردن
presentation of evidance
U
ابراز دلیل
divulge
U
ابراز کردن
lay bare
U
ابراز کردن
divulged
U
ابراز کردن
irreticent
U
ابراز کننده
evincing
U
ابراز کردن
self assertiveness
U
ابراز وجود
certificate of achievement
U
مدرک ابراز لیاقت
certificate of capacity
U
مدرک ابراز لیاقت
heart goes out to someone
<idiom>
U
ابراز احساسات کردن
impemitently
U
بدون ابراز پشیمانی
professing
U
ابراز ایمان کردن
profess
U
ابراز ایمان کردن
expression
U
ابراز کلمه بندی
professes
U
ابراز ایمان کردن
expressions
U
ابراز کلمه بندی
scope for one's energies
U
میدان برای ابراز فعالیت
evinces
U
معلوم کردن ابراز داشتن
evinced
U
معلوم کردن ابراز داشتن
evince
U
معلوم کردن ابراز داشتن
to say something to the effect that ...
U
ابراز کردن خود دایربراینکه ...
evincing
U
معلوم کردن ابراز داشتن
exhibiting
U
ارائه دادن ابراز کردن
exhibits
U
ارائه دادن ابراز کردن
exhibit
U
ارائه دادن ابراز کردن
displays
U
نشان دادن ابراز کردن
displaying
U
نشان دادن ابراز کردن
displayed
U
نشان دادن ابراز کردن
display
U
نشان دادن ابراز کردن
exhibited
U
ارائه دادن ابراز کردن
holy cow !
[holy smoke !]
<idiom>
U
اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
Everyone sends their regards to you.
U
همه بهت ابراز ارادت کردن.
citation
U
تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
Holy moly!
<idiom>
U
اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
citations
U
تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
self expression
U
ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
brainstorming
U
گردهمایی که در آن همه چارهها و اندیشههای خود را ابراز میکنند
ideology
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
presumption hominis
U
قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
dogmatic marxism
U
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com