Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Would you like something to drink?
<idiom>
U
آیا چیزی برای نوشیدن می خواهید؟
[غذا و آشپزخانه]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I'd like something to drink.
چیزی برای نوشیدن میخواهم.
you shall rue it
U
از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
to drink something down in one gulp
[at a gulp]
U
چیزی را یک نفس نوشیدن
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
drinking fountain
U
محل عمومی در خیابان برای اب نوشیدن
drinking fountains
U
محل عمومی در خیابان برای اب نوشیدن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to drink something in sips
U
چیزی را جرعه جرعه نوشیدن
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
feedback
U
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
Do you want me to ...
U
می خواهید، که من ...
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
you will be sorry for it
U
پشیمان خواهید شد
when will you go?
U
کی خواهید رفت
you will go
U
خواهید رفت
what more do you want
U
دیگر چه می خواهید
you shall sweat for it
U
پشیمان خواهید شد
you shall go
U
خواهید رفت
targetted
U
هدفی که می خواهید به آن برسید
targets
U
هدفی که می خواهید به آن برسید
targeting
U
هدفی که می خواهید به آن برسید
targeted
U
هدفی که می خواهید به آن برسید
target
U
هدفی که می خواهید به آن برسید
targetting
U
هدفی که می خواهید به آن برسید
What do you want to do with it?
U
با این چه می خواهید بکنید؟
you shall smart for it
U
سزای اینکار را خواهید دید
what do you meant
U
مقصود شما چیست چه مراددارید چه می خواهید
to grieve over anything
U
برای چیزی
punch
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punched
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punches
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
to grumble at any thing
U
برای چیزی غرغرکردن
requesting
U
تقاضا برای چیزی
inclinable to something
U
مساعد برای چیزی
look to
<idiom>
U
آمادگی برای چیزی
request
U
تقاضا برای چیزی
requested
U
تقاضا برای چیزی
requests
U
تقاضا برای چیزی
demands
U
تقاضا برای انجام چیزی
asks
U
برای چیزی بی تاب شدن
asking
U
برای چیزی بی تاب شدن
asked
U
برای چیزی بی تاب شدن
to try something on
U
چیزی را برای امتحان پوشیدن
in defence of somebody
[something]
U
برای دفاع از کسی
[چیزی]
demand
U
تقاضا برای انجام چیزی
to look at the black side
[about something]
U
بدبین بودن
[برای چیزی]
demanded
U
تقاضا برای انجام چیزی
take for
<idiom>
U
اشتباه شخصی برای چیزی
to give reasons for a thing
U
دلیل برای چیزی اوردن
ask
U
برای چیزی بی تاب شدن
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
application
[for something]
U
درخواست نامه
[برای چیزی]
approval
U
توافق برای استفاده از چیزی
security blanket
<idiom>
U
استفاده از چیزی برای راحتی
to get something to somebody
U
برای کسی چیزی را آوردن
to atone for something
U
کفاره دادن برای چیزی
to make amends for something
U
کفاره دادن برای چیزی
I'd like something to eat.
چیزی برای خوردن میخواهم.
steeper
U
فرف برای خیساندن چیزی
nothing remains to be told
U
چیزی برای گفتن باقی نمیماند
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
demands
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
make room for someone or something
<idiom>
U
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
demanded
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to save up for something
U
برای چیزی صرفه جویی کردن
to save for something
U
پس انداز کردن
[اندوختن ]
برای چیزی
cellarage
U
حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
To set a limit to everything.
U
برای هر چیزی حدی قائل شدن
to make a r for something
U
برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
demand
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
consigning
U
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to store up something
U
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
to atone for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
to make amends for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
consigned
U
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
anthropomorphism
U
تصور شخصیت انسانی برای چیزی
sexualize
U
جنس برای چیزی تعیین کردن
within reach of gunshot
U
کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to call somebody to
[for]
something
U
از کسی برای چیزی درخواست کردن
lanyards
U
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
lanyard
U
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
consigns
U
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to negotiate for something
U
گفتگو و معامله کردن برای چیزی
consign
U
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to set measures to anything
U
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
impetrate
U
برای چیزی لابه واستغاثه کردن
stepper
U
چیزی که برای پله بکار می رود
to make a study of something
U
برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
to refuse somebody admittance to something
U
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
spoon-feed
<idiom>
U
ساده کردن چیزی برای کسی
to push for an answer
[in reference to something]
U
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
to open something to
[the]
traffic
U
چیزی را برای
[دسترسی به]
ترافیک باز کردن
to e. with person on a thing
U
کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
Do you have nothing to declare?
U
آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
To lick ones lips .
U
شکم خود را برای چیزی صابون زدن
make something out
<idiom>
U
ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
represented
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represents
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to go to
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go away
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to seek a remedy for something
U
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
pay through the nose
<idiom>
U
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
bring up
<idiom>
U
معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
applies
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
apply
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
represent
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
cash on the barrelhead
<idiom>
U
پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
measure
U
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
put up to
<idiom>
U
وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
wringer
U
ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
to commandeer something
U
چیزی را
[بدون اجازه]
برای خود برداشتن
to be the obvious thing
[for somebody or something]
U
آشکار
[بدیهی]
بودن
[برای کسی یا چیزی]
applying
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
bibs
U
نوشیدن
bib
U
نوشیدن
potation
U
نوشیدن
imbibing
U
نوشیدن
imbibes
U
نوشیدن
to drink to the lees
U
تا ته نوشیدن
imbibed
U
نوشیدن
imbibe
U
نوشیدن
to always find something to gripe about
U
همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
throw one's weight around
<idiom>
U
ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
amulets
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
to not give a smeg about something
[British E]
U
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
not to have a prayer of achieving something
U
کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
amulet
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
to not give a shit about something
U
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
permutation
U
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutations
U
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
tipple
U
همیشه نوشیدن
tippled
U
همیشه نوشیدن
tipples
U
همیشه نوشیدن
tippling
U
همیشه نوشیدن
toss off
<idiom>
U
یک نفس نوشیدن
to have a drink of water
U
یک قورت آب نوشیدن
hit the bottle
<idiom>
U
الکل نوشیدن
wet one's whistle
<idiom>
U
نوشیدن الکل
hit the sauce
<idiom>
U
الکل نوشیدن
to drink till alls blue
U
بحدمستی نوشیدن
to have a sip
U
یک جرعه آب نوشیدن
to have
[take]
a sip
U
یک جرعه نوشیدن
quaffs
U
زیاد نوشیدن
quaffing
U
زیاد نوشیدن
quaffed
U
زیاد نوشیدن
quaff
U
زیاد نوشیدن
to drink wine
U
باده نوشیدن
wine
U
شراب نوشیدن
beer
U
ابجو نوشیدن
to have a sip
U
یک قورت آب نوشیدن
wines
U
شراب نوشیدن
beers
U
ابجو نوشیدن
here's to you
U
هنگام نوشیدن
to have a drink of water
U
یک جرعه آب نوشیدن
declarative language
U
زبان برنامه سازی در برنامههای کاربردی پایگاه داده ها که آنچه می خواهید بدست آورید وارد می کنید و نه دستورالعمل را
On the recent developments he had nothing to say.
U
در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
to recount something to someone
[formal]
U
برای کسی چیزی را تعریف کردن
[یکایک گفتن]
[بازگفتن]
moulage
U
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
to offshore something
U
چیزی را
[برای سود بیشتر]
به خارج
[از کشور]
بردن
[اقتصاد]
balances
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
(in) care of someone
<idiom>
U
فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
balance
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
wetting
U
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
to not give a damn about something
[somebody]
U
برای چیزی
[کسی]
اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح روزمره]
rain check
<idiom>
U
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
toasting
U
بسلامتی کسی نوشیدن
toasts
U
بسلامتی کسی نوشیدن
to drink to a person
U
بسلامتی کسی نوشیدن
alcoholism
U
اعتیاد به نوشیدن الکل
skoal
U
بسلامتی کسی نوشیدن
toasted
U
بسلامتی کسی نوشیدن
toast
U
بسلامتی کسی نوشیدن
hobnob
U
بسلامتی کسی نوشیدن
to look toward any one
U
بسلامتی کسی نوشیدن
to drink any ones health
U
بسلامتی کسی نوشیدن
hobnobbed
U
بسلامتی کسی نوشیدن
to propose a person
U
بسلامتی کسی نوشیدن
To her , abI'llon tomans is a mere trifle .
U
قابل نوشیدن نیست
hobnobbing
U
بسلامتی کسی نوشیدن
hobnobs
U
بسلامتی کسی نوشیدن
to suggest it is appropriate to do so
[matter]
U
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد
[چیزی ]
dipstick
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
planch
U
صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
dipsticks
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
peg
U
میله چوبی با نوک تیز
[برای محکم بستن چیزی به آنها]
swigged
U
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
pledged
U
بسلامتی کسی باده نوشیدن
libations
U
نوشابه پاشی نوشیدن شراب
libation
U
نوشابه پاشی نوشیدن شراب
swig
U
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
swigging
U
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
swigs
U
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
propine
U
ساغر را نوشیدن وبدیگری دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com