Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
knowledge acquisition
آگاهی یابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
involution
U
توان یابی قوه یابی
sofar
U
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
acquaintance
آگاهی
[piece of ]
advice
U
آگاهی
realising
[British]
U
آگاهی
understanding
U
آگاهی
realizing
U
آگاهی
knowledge
U
آگاهی
cognition
U
آگاهی
cognisance
[British]
U
آگاهی
advertisement
آگاهی
conscious mind
U
آگاهی
awareness
U
آگاهی
appreciation
[awareness]
U
آگاهی
conscience
[archaic for: consciousness]
U
آگاهی
consciousness
U
آگاهی
advice
آگاهی
further information
U
آگاهی بیشتر
to give
[provide]
somebody
[some]
information
U
به کسی آگاهی دادن
information
[on]
about somebody]
[something]
U
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
We've given notice that we're moving out of the apartment.
U
ما آگاهی دادیم که از آپارتمان بارکشی می کنیم.
I heard it through the grapevine.
U
افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
at least
[no less than]
[not less than]
<adv.>
U
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
The notice is too short
[for me]
.
U
آگاهی
[برایم]
خیلی کوتاه مدت است.
at a
[the]
minimum
<adv.>
U
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
hang out one's shingle
<idiom>
U
آگاهی عمومی ازباز شدن دفتر به خصوص مطب یادفتروکالت
They must give not less than 2 weeks' notice.
U
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
alerts
U
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.
U
روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
alert
U
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerted
U
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
factoring
U
عامل یابی
fault detection
U
عیب یابی
fault diagnosis
U
عیب یابی
fault finding
U
عیب یابی
fringing
U
ریشه یابی
goniometry
U
زاویه یابی
error detection
U
خطا یابی
direction finding
U
جهت یابی
debugger
U
اشکال یابی
cost finding
U
ارزش یابی
calibration
U
خصلت یابی
ranging
U
مسافت یابی
castaways
U
عمق یابی
i. and evdevolution
U
توان یابی
insinuation
U
رخنه یابی
troubleshooting
U
اشکال یابی
troubleshooting
U
عیب یابی
summation
U
مجموع یابی
sourcing
U
منابع یابی
signal detection
U
علامت یابی
range finding
U
مسافت یابی
quadricycle
U
چهارچرخه یابی
position finding
U
موقعیت یابی
obstacle sense
U
حس مانع یابی
mark sensing
U
نشان یابی
localization
U
موضع یابی
matchmaking
U
زوج یابی
location
U
مکان یابی
addressing
U
نشانی یابی
marketing
U
بازار یابی
achievement
U
دست یابی
achievements
U
دست یابی
interpolation
U
درون یابی
interpolation
U
میان یابی
interpolations
U
درون یابی
interpolations
U
میان یابی
orientate
U
جهت یابی
orientates
U
جهت یابی
orientating
U
جهت یابی
termination
U
پایان یابی
patterning
U
طرح یابی
levelling
U
ارتفاع یابی
positioning
U
موقع یابی
attainment
U
دست یابی
locations
U
مکان یابی
acquisition
U
هدف یابی
acquisitions
U
هدف یابی
orientation
U
جهت یابی
survey
U
زمینه یابی
surveyed
U
زمینه یابی
surveys
U
زمینه یابی
access
U
دست یابی
accessed
U
دست یابی
accesses
U
دست یابی
accessing
U
دست یابی
attainments
U
دست یابی
trapping
U
غلط یابی
extrapolation
U
برون یابی
edging
U
حاشیه یابی
edgings
U
حاشیه یابی
extrapolations
U
برون یابی
castaway
U
عمق یابی
extrapolated
U
برون یابی کردن
spots
U
مسافت یابی کردن
direction finding
U
سمت یابی کردن
three dimensional direction finding
U
جهت یابی فضایی
detailing
U
یات و مسیر یابی
trace
U
رد یابی کردن نشان
direction finding aerial
U
انتن جهت یابی
interpolate
U
درون یابی کردن
extrapolates
U
برون یابی کردن
interpolated
U
درون یابی کردن
interpolates
U
درون یابی کردن
extrapolating
U
برون یابی کردن
interpolating
U
درون یابی کردن
extrapolate
U
برون یابی کردن
attitude survey
U
زمینه یابی نگرش
acoustic minehunting
U
مین یابی صوتی
absurdities test
U
ازمون مهمل یابی
plumb
U
ژرف یابی کردن
ranging
U
مسافت یابی کردن
sound
U
عمق یابی کردن
sounds
U
عمق یابی کردن
soundest
U
عمق یابی کردن
detail
U
یات و مسیر یابی
continuous levelling
U
تراز یابی پیوسته
cost centre
U
مرکز هزینه یابی
spot
U
مسافت یابی کردن
aerial target aquisition
U
هدف یابی هوایی
cost unit
U
واحد هزینه یابی
sounded
U
عمق یابی کردن
direction finding station
U
پست جهت یابی
random processing
U
با دست یابی تصادفی
parallel access
U
با دست یابی موازی
radio direction finding
U
جهت یابی بی سیم
job costing
U
هزینه یابی کار
excitor
U
عصب یابی محرک
localization of function
U
موضع یابی کارکرد
marginal costing
U
هزینه یابی نهائی
quick access
U
با دست یابی تند
marginal costing
U
هزینه یابی نهایی
performance evaluation
U
ارز یابی کارایی
locate mode
U
باب مکان یابی
maximum direction finding
U
جهت یابی حداکثر
ranging pole
U
شاخصهای مسافت یابی
item scaling
U
مقیاس یابی پرسشها
extender board
U
وسیله عیب یابی
target aquisition
U
سیستم هدف یابی
survey tests
U
ازمونهای زمینه یابی
traced
U
رد یابی کردن نشان
flash ranging
U
مسافت یابی نوری
spatial orientation
U
موقعیت یابی فضایی
frigid manners
U
اطوارخنک یابی مزه
space orientation
U
موقعیت یابی فضایی
traces
U
رد یابی کردن نشان
sound ranging
U
مسافت یابی صوتی
direction finding
U
جهت یابی کردن
Sophrosyne
U
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
eventration
U
جنین بی شکم یابی روده
snipping
U
ادم کوچک یابی اهمیت
paramorphous
U
دارای خاصیت تغییر یابی
inelegantly
U
ازروی بی فرافتی یابی ذوقی
snipped
U
ادم کوچک یابی اهمیت
snip
U
ادم کوچک یابی اهمیت
costing and pricing
U
هزینه یابی و قیمت گذاری
knotty pate
U
ادم خرف یابی کله
tomnoddy
U
ادم خرف یابی کله
an unerring aim
U
نشان درست یابی خطا
paramorphic
U
دارای خاصیت تغییر یابی
disinterestedly
U
ازروی بی طرفی یابی علاقگی
dumb barge
U
کرجی بی بادبان یابی موتور
echo sounding
U
عمق یابی انعکاس صوت
stramline flow
U
جریان موازی یابی ممانعت
high frequency radio direction finding
U
جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
contumeliously
U
ازروی اهانت یابی حرمتی مغرورانه
located
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locating
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
quadrantal
U
مربوط به اشتباه در دستگاه جهت یابی
locates
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
in suspense
U
درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
range sensing
U
تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
flash ranging location
U
تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
quadrantal points
U
نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
CUG
U
ورودی محدود به پایگاه داده ها یا سیستم صفحه آگاهی درباره موضوع خاص برای کاربران مشخص و شناخته شده معمولاگ به وسیله کلمه رمز
ES IS
U
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
there is no royal road to learning
<proverb>
U
تن به دود چراغ و بی خوابی ننهادی هنر کجا یابی
landscapes
U
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscaping
U
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscaped
U
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscape
U
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
carriers
U
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier
U
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
end system
U
پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
diagnostic
U
روش محل یابی خطاها درنرم افزاز یا سخت افزار با بررسی مدارها یا برنامه ها
associative addressing
U
روش باز یابی داده که از بخش داده و نه از آدرس آن استفاده میکند
calibration card
U
کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
calibrates
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
test piece
U
توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
escheat
U
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
backing
U
رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
vetoed
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com