English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
I listend but heard nothing . U گوش دادم ولی چیزی نشنیدم
to book something U چیزی را سفارش دادن
no matter U چیزی نیست
dont mention it U چیزی نیست
no object U چیزی نیست
it is immaterial U چیزی نیست
that in nothing to me U پیش من چیزی نیست
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U ابدا"چنین چیزی نیست
nothing of the sort U هیچ همچو چیزی نیست
nothing of that sort U هیچ همچو چیزی نیست
no such thing U هیچ همچو چیزی نیست
it does not matter U عیب ندارد چیزی نیست
not at all U هیچ همچو چیزی نیست
it is a soft snap U چیزی نیست کاراسانی است
It doesnt matter. it is nothing. U چیزی نیست ( عیب ندارد )
face up to <idiom> U پذیرفتن چیزی پذیرفتنش آن ساده نیست
There's no need to elaborate. U لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
in a pinch <idiom> U بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
tempest in a teapot <idiom> U درباره چیزی که زیاد مهم نیست به هیجان زده شدن
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
IF statement U عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
i warned him of danger U او را از خطراگاهی دادم
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
dependent U غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
i gave him some others U چندتای دیگر به او دادم
i gave the beggar one rial U یک ریال به ان گدا دادم
i lost the train U قطار را از دست دادم
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
i assured him of that U به او در این باره اطمینان دادم
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
i took up where he left U از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
i parted from U تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
i did that last U ان کار را اخر از همه انجام دادم
I clinched a lucrative deal. U معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
i lent him what money i had U هرچه پول داشتم به او وام دادم
all that property U تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
i swore him to secrecy U او را سوگند دادم که راز راپوشیده نگاه دارد
i floored the paper U پاسخ همه پرسشهایی را که در کاغذ بود دادم
I missed the connection. U من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
I did the work ,but he got the credit. U کار رامن انجام دادم ولی امتیازش ر ااوگرفت
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
i lost my friends U دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
i overpaid him for his work U مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
indent U سفارش
enjoinment U سفارش
indenting U سفارش
indents U سفارش
order U سفارش
reference U سفارش
factory order U سفارش ساخت
purchase order U سفارش خرید
trial order U سفارش ازمایشی
acknowledgement of order تایید سفارش
engaged U سفارش شده
acknowledgement of order U تصدیق سفارش
enjoined U سفارش کردن به
enjoining U سفارش کردن به
asking and ordering U درخواست و سفارش
order for goods U سفارش کالا
blanket order U سفارش کلی
ordering U سفارش دهی
back order U سفارش معوق
Put in a good word for me. U سفارش من رابکن
send away for U سفارش دادن
enjoin U سفارش کردن به
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
place an order U سفارش دادن
processing of the order U انجام سفارش
order U سفارش دادن
call the shots <idiom> U سفارش دادن
letter of recommendation U سفارش نامه
indents U سفارش دادن
outwork U سفارش به بیرون
indent U سفارش دادن
conditional order U سفارش مشروط
indenting U سفارش دادن
commendation U سفارش تقدیر
enjoins U سفارش کردن به
order format U قالب سفارش
modification order U سفارش اصلاحی
order U دستور سفارش
indenting U سفارش درخواست کردن
indent U سفارش رسیده از خارج
indenting U سفارش رسیده از خارج
reorder cost U هزینه سفارش مجدد
indent U سفارش درخواست کردن
reorder interval U زمان بین دو سفارش
custom-made U سفارش داده شده
re order U سفارش دوم باره
indents U سفارش درخواست کردن
indents U سفارش رسیده از خارج
reorder level U سطح سفارش مجدد
reorder point U نقطه سفارش مجدد
reorder U دوباره سفارش دادن
bespeak U ازپیش سفارش دادن
custom made U سفارش داده شده
outwork U سفارش به خارج از شرکت
order [placed with somebody] U سفارش [ازطرف کسی]
order processing time U زمان انجام سفارش
ordered U سفارش داده شده
to countermand goods U سفارش کالا را پس گرفتن
engages U از پیش سفارش دادن
order U دستور دادن سفارش
dispatch order U سفارش حمل سریع
lead time U زمان انجام سفارش
To place an order for some goods. U کالائی را سفارش دادن
order time U زمان سفارش کالا
order processing time U مدت انجام سفارش
engage U از پیش سفارش دادن
open indent U سفارش خرید باز
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
testimonials U سفارش وتوصیه رضایت نامه
the goods are on order U کالا را سفارش داده ایم
testimonial U سفارش وتوصیه رضایت نامه
mail order U سفارش کالا بوسیله پست
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
order U سفارش دادن تنظیم کردن
batch costing U تعیین قیمت سفارش کالا
a la carte U جداجدا سفارش داده شده.
order U سفارش دادن کالا یا جنس
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
mail order U سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
indent upon a person for goods U درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
To order a meal. U سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. U سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
cash with order U پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
procurement lead time U زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
lead time U مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
cost plus contracts U قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
canvassed U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com