Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
preventive
U
آنچه مانع رویدادن چیزی شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preventative
U
آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
blocks
U
توقف رویدادن چیزی
blocked
U
توقف رویدادن چیزی
block
U
توقف رویدادن چیزی
enabling
U
اجازه رویدادن چیزی
enables
U
اجازه رویدادن چیزی
enabled
U
اجازه رویدادن چیزی
enable
U
اجازه رویدادن چیزی
defecting
U
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defect
U
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defected
U
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defects
U
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
reactive mode
U
حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
valuing
U
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
value
U
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
identities
U
آنچه کسی یا چیزی است
values
U
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
identity
U
آنچه کسی یا چیزی است
contents
U
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
adjacent
U
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
complete
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
get out of the way
<idiom>
U
چیزی به مانع نمانده
view
U
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewed
U
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewing
U
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
views
U
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
prevention
U
مانع رخ دادن چیزی شدن
to be a bar to something
[somebody]
U
مانع چیزی
[کسی]
شدن
precluding
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
preclude
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
precludes
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
precluded
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
to bar somebody from something
[doing something]
U
مانع کردن
[کسی از چیزی]
[اصطلاح رسمی ]
save all
U
چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
U
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
to get in somebody's way
U
مانع کردن کسی
[چیزی]
که بتواند کارش را انجام دهد
jams
U
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jammed
U
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jam
U
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
transpiring
U
رویدادن
transpires
U
رویدادن
transpired
U
رویدادن
transpire
U
رویدادن
coinciding
U
باهم رویدادن
coincides
U
باهم رویدادن
recurrences
U
رویدادن مجدد
coincided
U
باهم رویدادن
coincide
U
باهم رویدادن
recurrence
U
رویدادن مجدد
hedgehogs
U
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehog
U
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
Whatsoever
U
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
opened
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
dead
U
کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dammed
U
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dam
U
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming
U
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams
U
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing
U
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
preventive
U
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative
U
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
fasted
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
obstructor
U
وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
ocant altitude
U
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
contiguous
U
آنچه اثر می گذارد
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
knowledge
U
آنچه دانسته است
circulars
U
آنچه در یک دایره می چرخد
authentic
U
آنچه درست است
circular
U
آنچه در یک دایره می چرخد
auxiliaries
U
آنچه کمک میکند
auxiliary
U
آنچه کمک میکند
constants
U
آنچه تغییر نمیکند
biased
U
آنچه اریب دارد
constant
U
آنچه تغییر نمیکند
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
incoming
U
آنچه از خارج می آید
lightweight
U
آنچه سنگین نیست
unwanted
U
آنچه لازم نیست
lightweights
U
آنچه سنگین نیست
circulating
U
آنچه به راحتی می چرخد
producing
U
آنچه تولید میکند
protective
U
آنچه حافظت میکند
exclusive
U
آنچه شامل نمیشود
used
U
آنچه جدید نیست
previous
U
آنچه زودتر رخ میدهد
movable
U
آنچه قابل حرکت است
requirements
U
آنچه مورد نیاز است
chargeable
U
آنچه قابل شارژ است
common
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
quantifiable
U
آنچه قابل شمارش است
visible
U
آنچه قابل دیدن است
audible
U
آنچه قابل شنیدن است
commonest
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
convertibles
U
آنچه قابل تبدیل است
interchangeable
U
آنچه قابل تغییر است
convertible
U
آنچه قابل تبدیل است
alterable
U
آنچه قابل تغییر است
recognizably
U
آنچه قابل تشخیص است
recognizable
U
آنچه قابل تشخیص است
variables
U
آنچه قابل تغییر است
variable
U
آنچه قابل تغییر است
clear
U
آنچه به سادگی فهمیده میشود
dependent
U
آنچه به دلیلی متغیر است
What soes not endure does not merit attachment .
<proverb>
U
آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
availability
U
آنچه به آسانی بدست آید
clears
U
آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearest
U
آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearer
U
آنچه به سادگی فهمیده میشود
finished
U
آنچه کامل شده است
flexible
U
آنچه قابل تغییر است
approximating
U
آنچه تقریبا درست است
prior
U
آنچه قبلاگ رخ داده است
What must be must be .
<proverb>
U
آنچه باید بشود خواهد شد .
residual
U
آنچه در پشت سر باقی می ماند
commoners
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
simple
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
irretrievable
U
آنچه قابل بازگشت نیست
hidden
U
آنچه قابل دیدن نیست
comparable
U
آنچه قابل مقایسه نیست
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
U
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
durable
U
آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
normal
U
معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
malfunctioning
U
آنچه خوب کار نکند
malfunctions
U
آنچه درست کار نکند
malfunctions
U
آنچه کامل کار نکند
malfunctioned
U
آنچه درست کار نکند
malfunctioned
U
آنچه کامل کار نکند
third
U
آنچه بعد از دومین می آید
roundest
U
آنچه در دایره حرکت میکند
differential
U
آنچه اختلاف را نشان میدهد
selectable
U
آنچه قابل انتخاب باشد
multifunction
U
آنچه تابعهای متعددی دارد
exchangeable
U
آنچه قابل تغییر است
thirds
U
آنچه بعد از دومین می آید
expandable
U
آنچه قابل گسترش باشد
relative
U
آنچه با دیگری مقایسه شود
simplest
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
extensible
U
آنچه قابل گسترش است
maskable
U
آنچه نادیده گرفتنی است
round
U
آنچه در دایره حرکت میکند
malfunction
U
آنچه درست کار نکند
malfunction
U
آنچه کامل کار نکند
controllable
U
آنچه قابل کنترل است
continual
U
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
distant
U
آنچه در محلی قرار دارد
electric
U
آنچه با الکتریسیته کار میکند
characteristic
U
آنچه مخصوص یا ویژه است
computable
U
آنچه قابل محاسبه است
removable
U
آنچه قابل جابجایی است
ambiguous
U
آنچه دو معنای ممکن دارد
significant
U
آنچه معنای مخصوصی دارد
transportable
U
آنچه قابل حمل است
efficient
U
آنچه که خوب کار میکند
significantly
U
آنچه معنای مخصوصی دارد
unedited
U
آنچه ویرایش نشده است
differentials
U
آنچه اختلاف را نشان میدهد
immediate
U
آنچه یکباره اتفاق افتد
characteristically
U
آنچه مخصوص یا ویژه است
relevant
U
آنچه ارتباط مهمی دارد
preformatted
U
آنچه فرمت شده باشد
impulsive
U
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
simultaneous
U
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
hand-held
U
آنچه قابل نگهداری در دست است
inactive
U
آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
damaged
U
آنچه آسیب یا رنج دیده است
What costs little is little esteemed .
<proverb>
U
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
uniquely
U
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
specifies
U
بیان واضح آنچه نیاز است
specify
U
بیان واضح آنچه نیاز است
specifying
U
بیان واضح آنچه نیاز است
accidental
U
آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
payment on account
آنچه علی الحساب پرداخت میشود
accessible
U
آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
predefined
U
آنچه قبلا معرفی شده است
unique
U
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
heuristic
U
آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
ambiguities
U
آنچه به روشنی تعریف نشده است
special
U
آنچه متفاوت یا غیر عادی است
alternates
U
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternated
U
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternate
U
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
magnetic
U
آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
undetected
U
آنچه تشخیص داده نشده است
synchronous
U
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
ambiguity
U
آنچه به روشنی تعریف نشده است
additional
U
آنچه جمع شده یا اضافه است
frequents
U
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com