English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
peripheral U آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
lightweights U آنچه سنگین نیست
lightweight U آنچه سنگین نیست
unwanted U آنچه لازم نیست
used U آنچه جدید نیست
comparable U آنچه قابل مقایسه نیست
hidden U آنچه قابل دیدن نیست
irretrievable U آنچه قابل بازگشت نیست
relative U آنچه با دیگری مقایسه شود
successive U آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
alternates U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternated U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
synchronous U آنچه همان با دیگری اجرا شود.
simultaneous U آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
alternate U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
illegal U آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
ring U نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
relocatable U آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
slave U صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaved U صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaves U صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaving U صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
asynchronous U اتصال یک ترمینال که به یک وسیله دیگر متصل است به طوری که این دو نیاز نیست هم سان باشند
nemo dat quod non habet U هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
voices U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voicing U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
fixes U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fix U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
dedicated U کامپیوتری که فقط مخصوص پردازش لغات است و برنامه دیگری روی آن قابل اجرا نیست
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
adjacent U دو گرهای که توسط مسیری به هم وصل اند که هیچ گره دیگری به آن وصل نیست
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> U به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
Whatsoever U هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
acute <adj.> U ضروری
vital <adj.> U ضروری
substantive [essential] <adj.> U ضروری
obligate U ضروری
quintessential <adj.> U ضروری
essentials U ضروری
major <adj.> U ضروری
emergency U ضروری
unalienable <adj.> U ضروری
inevitable <adj.> U ضروری
indispensable <adj.> U ضروری
inalienable <adj.> U ضروری
urgency U ضروری
urgent U ضروری
exigent U ضروری
absolute <adj.> U ضروری
essential <adj.> U ضروری
unalterable <adj.> U ضروری
emergencies U ضروری
essential U ضروری
expeditious U ضروری
imperatives U ضروری
imperative U ضروری
needful U ضروری
must U ضروری
necessary U ضروری
end item U کالای ضروری
essential supply U اماد ضروری
indispensability U خرج ضروری
indispansably U بطور ضروری
unessential U غیر ضروری
unnecessarily U غیر ضروری
essential elements U عناصر ضروری
unnecessary U غیر ضروری
immediate U انی ضروری
necessities U کالاهای ضروری
requisite U چیز ضروری
essential elements U وسایل ضروری
of vital importance U خیلی ضروری
vitally U بطور ضروری
undue U غیر ضروری
to make a point of U ضروری دانستن
non essential U غیر ضروری
inessential U غیر ضروری
inessentials U غیر ضروری
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
staple food U مواد غذائی ضروری
to be essential [necessary] U ضروری [واجب] بودن
uncalled-for U غیر ضروری ناخوانده
uncalled for U غیر ضروری ناخوانده
indispensable U چاره نا پذیر ضروری
non essential U چیز غیر ضروری
it is unnecessary U غیر ضروری است
keyitem U اقلام ضروری و حیاتی
staple goods U کالای بسیار ضروری
frill U چیز بیخود یاغیر ضروری
frills U چیز بیخود یاغیر ضروری
superfluous U غیر ضروری اطناب امیز
the essential [inherent] [intrinsic] task U کار مهم و ضروری [یا اساسی]
mission essential U ضروری برای انجام ماموریت
emergency addressee مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
desideratum U ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
individual reserves U وسایل ضروری انفرادی که با نفرحمل میشود
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
littering U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littered U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litter U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litters U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
highest U برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high U برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
highs U برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
calling sequence U مجموعهای مشخص ازدستورالعمل و داده که برای فراخوانی یک ریزبرنامه معین ضروری است
vacation sittings U جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
circulating U آنچه به راحتی می چرخد
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
incoming U آنچه از خارج می آید
protective U آنچه حافظت میکند
contiguous U آنچه اثر می گذارد
biased U آنچه اریب دارد
constant U آنچه تغییر نمیکند
circulars U آنچه در یک دایره می چرخد
previous U آنچه زودتر رخ میدهد
circular U آنچه در یک دایره می چرخد
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
knowledge U آنچه دانسته است
auxiliaries U آنچه کمک میکند
producing U آنچه تولید میکند
authentic U آنچه درست است
auxiliary U آنچه کمک میکند
exclusive U آنچه شامل نمیشود
constants U آنچه تغییر نمیکند
clung U متصل
anchored U متصل به
contiguous U متصل
joint U متصل
on line U متصل
continuous U متصل
connected U متصل
conjunct U متصل
malfunctioned U آنچه درست کار نکند
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> U آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
normal U معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
Seldom seen soon forgotten . <proverb> U از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
requirements U آنچه مورد نیاز است
finished U آنچه کامل شده است
malfunctions U آنچه درست کار نکند
variable U آنچه قابل تغییر است
malfunctions U آنچه کامل کار نکند
variables U آنچه قابل تغییر است
malfunctioned U آنچه کامل کار نکند
thirds U آنچه بعد از دومین می آید
third U آنچه بعد از دومین می آید
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
immediate U آنچه یکباره اتفاق افتد
characteristic U آنچه مخصوص یا ویژه است
interchangeable U آنچه قابل تغییر است
quantifiable U آنچه قابل شمارش است
recognizable U آنچه قابل تشخیص است
recognizably U آنچه قابل تشخیص است
convertible U آنچه قابل تبدیل است
convertibles U آنچه قابل تبدیل است
visible U آنچه قابل دیدن است
malfunction U آنچه کامل کار نکند
movable U آنچه قابل حرکت است
approximating U آنچه تقریبا درست است
unedited U آنچه ویرایش نشده است
identity U آنچه کسی یا چیزی است
characteristically U آنچه مخصوص یا ویژه است
malfunction U آنچه درست کار نکند
identities U آنچه کسی یا چیزی است
prior U آنچه قبلاگ رخ داده است
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
extensible U آنچه قابل گسترش است
durable U آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
clears U آنچه به سادگی فهمیده میشود
malfunctioning U آنچه خوب کار نکند
commonest U آنچه اغلب اتفاق میافتد
maskable U آنچه نادیده گرفتنی است
multifunction U آنچه تابعهای متعددی دارد
commoners U آنچه اغلب اتفاق میافتد
valuing U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
dependent U آنچه به دلیلی متغیر است
exchangeable U آنچه قابل تغییر است
alterable U آنچه قابل تغییر است
controllable U آنچه قابل کنترل است
round U آنچه در دایره حرکت میکند
computable U آنچه قابل محاسبه است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com