English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unconditional U آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
random access U فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
conditioning U شرطی کردن شرطی سازی
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> U به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
apodosis U مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
he is second to none U دومی ندارد بالادست ندارد
Whatsoever U هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
relationship U بستگی
binds U بستگی
closure U بستگی
closures U بستگی
vicinity U بستگی
obturation U بستگی
gelation U بستگی
bind U بستگی
relationships U بستگی
kinship U بستگی
dependance U بستگی
concerns U بستگی
congelation U بستگی
cohesion U هم بستگی
concern U بستگی
congealment U بستگی
deligation U بستگی
dependence U بستگی
connexions U بستگی نسبت
it depends [on] U بستگی دارد [به]
connubiality U بستگی زناشویی
total binding energy U انرژی بستگی کل
siding U بستگی بحزب
liaise U بستگی داشتن
liaised U بستگی داشتن
binding potential U پتانسیل بستگی
liaises U بستگی داشتن
up to <idiom> U بستگی داشتن به
connection U بستگی نسبت
tthrombosis U خون بستگی
count on <idiom> U بستگی داشتن به
sidings U بستگی بحزب
dependencies U بستگی نیازمندی
liaison U بستگی رابطه
liaisons U بستگی رابطه
liaising U بستگی داشتن
binding energy U انرژی بستگی
syndesis U بهم بستگی
dependency U بستگی نیازمندی
figure on <idiom> U بستگی دارد به
press (push) one's luck <idiom> U به شانس بستگی داد
co relation U بستگی دوچیزباهم دوسوپیوستگی
oppilation U بستن یا بستگی مجرا
particularity U بستگی بعقاید خاصی
principle of intimacy U اصل بهم بستگی
correlation U بستگی دوچیز باهم
provisory U شرطی
conditional U شرطی
conditioned U شرطی
provisional U شرطی
eventual U شرطی
protatic U شرطی
mission critical U که شرکت شما به آن بستگی دارد
It all depends on how things develop. U بستگی دارد چه پیش بیاید
conditioned stimulus U محرک شرطی
conditional statement U دستور شرطی
conditional operator U عملگر شرطی
subjunctive U وجه شرطی
conditioned response U پاسخ شرطی
condeitional branch U انشعاب شرطی
conditioned inhibition U بازداری شرطی
conditioned response U واکنش شرطی
conditional branch U انشعاب شرطی
conditonal branching U انشعاب شرطی
conditional jump U جهش شرطی
conditional instruction U دستورالعمل شرطی
proviso U جمله شرطی
case branch U انشعاب شرطی
conditioned reflex U بازتاب شرطی
unconditioned U غیر شرطی
on no condition U به هیچ شرطی
provisional U شرطی مشروط
conditioned suppression U منع شرطی
the subjunctive mood U وجه شرطی
conditioning U شرطی شدن
conditional statement U حکم شرطی
conditional transfer U انتقال شرطی
conditionality U صورت شرطی
soft hyphen U خط تیره شرطی
provisos U جمله شرطی
unconditioning U شرطی زدایی
It depends on its quality. U بستگی به جنس ( مرغوبیت وکیفیت )آن دارد
conditional U فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد
embolism U انسداد جریان خون بستگی راه رگ
Depending on how late we arrive ... U بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
embolisms U انسداد جریان خون بستگی راه رگ
type s conditioning U شرطی شدن نوع اس
counterconditioning U شرطی سازی تقابلی
delayed conditioning U شرطی سازی درنگیده
conditioned escape response U پاسخ گریز شرطی
unconditional U غیر شرطی بی شرط
cross conditioning U شرطی شدن ضمنی
preconditioning U پیش شرطی کردن
type r conditioning U شرطی شدن نوع ار
To win (lose ) a bet . U شرطی رابردن (باختن )
provisorily U بطور شرطی یا موقت
subjunctive U وابسته بوجه شرطی
reconditioning U شرطی کردن مجدد
pavlovian conditioning U شرطی شدن پاولفی
differential conditioning U شرطی سازی افتراقی
instrumental conditioning U شرطی شدن وسیلهای
trace conditioning U شرطی کردن ردی
operant conditioning U شرطی شدن عامل
conditioned avoidance response U پاسخ اجتنابی شرطی
ucr U پاسخ غیر شرطی
cer U پاسخ هیجانی شرطی
vicarious conditioning U شرطی شدن مشاهدهای
vicarious conditioning U شرطی شدن جانشینی
modal auxiliary U فعل معین شرطی
unconditional branch U انشعاب غیر شرطی
eventual U موکول بانجام شرطی
unconditional jump U جهش غیر شرطی
backward conditioning U شرطی کردن وارونه
avoidance conditioning U شرطی کردن اجتنابی
ucs U محرک غیر شرطی
unconditional transfer U انتقال غیر شرطی
unconditioned reflex U بازتاب غیر شرطی
conditioned emotional response U پاسخ هیجانی شرطی
classical conditioning U شرطی سازی کلاسیک
unconditioned inhibition U بازداری غیر شرطی
unconditioned stimulus U محرک غیر شرطی
conditional jump instruction U دستورالعمل پرش شرطی
conditional breakpoint U نقطه انفصال شرطی
unconditioned response U پاسخ غیر شرطی
conditionability U قابلیت شرطی شدن
condition U عارضه شرطی کردن
operant conditioning U شرطی شدن کنش گر
higher order conditioning U شرطی سازی سطح بالا
To purchase on approval . U بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
eyelid conditioning U شرطی کردن پلک چشم
policies U سند معلق به انجام شرطی
policy U سند معلق به انجام شرطی
functions U فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
functioned U فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
function U فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
debt of honour U بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
deterministic U نتیجه فرآیند که بستگی به موقعیتهای اولیه ورودی ها دارد
delayed offside U تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
deferred dividened U سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
iterative process U فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
She will only date you if you ... U او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
estate in fee U مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
gate U دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
gates U دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
universal time U زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
necessaries U در CLمنحصر به مایحتاج اولیه زندگی نبوده بلکه به وضع زن و اطفال بستگی دارد
brute force method U روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
undamped U نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
zeros U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
jump instruction U پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
zeroes U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
branch U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branches U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
zero U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
word-perfect U یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word perfect U یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
unconditional U دستوری که کنترل را از یک بخش برنامه به دیگری منتقل میکند , بدون بستگی داشتن به وقوع شرایط ی .
scrolls U که نحوه عملیات کلیدهای کنترل نمایشگر را تغییر میدهد , کار آنها بستگی به برنامه کاربردی دارد
scroll U که نحوه عملیات کلیدهای کنترل نمایشگر را تغییر میدهد , کار آنها بستگی به برنامه کاربردی دارد
while loop U دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
jump instruction U دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
knowledge U آنچه دانسته است
incoming U آنچه از خارج می آید
auxiliary U آنچه کمک میکند
unwanted U آنچه لازم نیست
circulars U آنچه در یک دایره می چرخد
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
contiguous U آنچه اثر می گذارد
circular U آنچه در یک دایره می چرخد
auxiliaries U آنچه کمک میکند
lightweights U آنچه سنگین نیست
lightweight U آنچه سنگین نیست
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
used U آنچه جدید نیست
producing U آنچه تولید میکند
constants U آنچه تغییر نمیکند
authentic U آنچه درست است
biased U آنچه اریب دارد
protective U آنچه حافظت میکند
circulating U آنچه به راحتی می چرخد
constant U آنچه تغییر نمیکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com