English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
to pass your driver's license test at the first attempt U آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
driving licences U گواهینامه رانندگی
driving licence U گواهینامه رانندگی
driving licenses U گواهینامه رانندگی
Here ist my driving licence card. بفرمائید این گواهینامه رانندگی من است.
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
certificates U گواهینامه
certificate U گواهینامه
diploma U گواهینامه
diplomas U گواهینامه
affidavit گواهینامه
affidavits U سوگندنامه گواهینامه
certificate of origin U گواهینامه مبداء
marriage line U گواهینامه ازدواج
master's certificate U گواهینامه فرماندهی
share warrant U گواهینامه سهام
debenture U گواهینامه گمرکی
affidavy U سوگندنامه گواهینامه
Here is my driving licence. بفرمائید، این گواهینامه من.
airworthiness certificate U گواهینامه صلاحیت پرواز
trials U آزمون ها
tests U آزمون ها
examinations U آزمون ها
trial U آزمون
examination U آزمون
quiz [American] U آزمون
test U آزمون
acceptance test آزمون پذیرش
quizmaster U آزمون گردان
litmus test U آزمون نهادنما
litmus test U آزمون نمایانگر
a posteriori U آزمون مدارانه
litmus tests U آزمون نهادنما
accuracy test آزمون دقت
quizmasters U آزمون گردان
achievement test آزمون پیشرفت
ability test آزمون توانایی
litmus tests U آزمون تورنسل
litmus tests U آزمون نمایانگر
litmus test U آزمون تورنسل
clearance U گواهینامه یاکاغذ دال بر پاکی و بی عیبی ترخیص
achievement battery مجموعه آزمون پیشرفت
mac quarrie test for mechanical ability آزمون توانایی فنی مک کواری
make a picture story test آزمون داستان سازی مصور
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
otis lennon mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
quizmaster U گردانندهی برنامهی آزمون اطلاعات عمومی
quizmasters U گردانندهی برنامهی آزمون اطلاعات عمومی
terman group test of mental ability آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
acid test آزمایش قدرت پرداخت آزمون درجه نقدینگی
chauffeurs U رانندگی کردن
chauffeuring U رانندگی کردن
chauffeur U رانندگی کردن
chauffeured U رانندگی کردن
driving experience U تجربه رانندگی
driving U موثر رانندگی
motoring offences U جرائم رانندگی
radius of action U ناحیه رانندگی
wheel gloves U دستکش رانندگی
drives U رانندگی کردن
staging U رانندگی کالسکه
drive U رانندگی کردن
O levels U آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O level U آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
otis quick scoring mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
department of motor vehicles [DMV] [American E] U اداره راهنمایی و رانندگی
vehicle registration office U اداره راهنمایی و رانندگی
karting U رانندگی با اتومبیل کوچک
drive U رانندگی ارابه مسابقهای
road traffic offences U جرائم راهنمایی و رانندگی
He drives recklessly. U بی احتیاط رانندگی می کند
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
drunken driving U رانندگی در حال مستی
to drive a car U رانندگی کردن خودرویی
drives U رانندگی ارابه مسابقهای
pull ahead U جلو زدن [در رانندگی]
traffic court U دادگاه تخلفات رانندگی
to drive on dimmed [dipped] headlights U با نور پایین رانندگی کردن
Road signs U علائم راهنمایی و رانندگی جاده
reduced lighting U حرکت با نور کم رانندگی با چراغ جنگی
traffic court U دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
cell phone users while driving U کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) . U رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
iceboat U قایق مخصوص رانندگی روی سطح یخزده
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
reception U قبول
acceptances U قبول
adoption U قبول
acceptance U قبول
admissions U قبول
admission U قبول
receptions U قبول
acknowledgment U قبول
intromission U قبول
imprimatur U قبول
compliance U قبول
ratification U قبول قبولی
valid U قابل قبول
honouring U قبول کردن
ready acceptance U حسن قبول
intolerancy U عدم قبول
incompliance U عدم قبول
implied acceptance U قبول ضمنی
conceded U قبول شکست
express acceptance U قبول صریح
conceding U قبول شکست
honoring U قبول کردن
accorded U قبول کردن
naturalization U قبول تابعیت
honors U قبول کردن
honour U قبول کردن
non acceptance U عدم قبول
honoured U قبول کردن
compliant U قبول کننده
accords U قبول کردن
offer and acceptance U ایجاب و قبول
concedes U قبول شکست
accord U قبول کردن
taken U مورد قبول
receivable U قابل قبول
reply paid U جواب قبول
acceptable U قابل قبول
Agreed . that is a deal . U قبول ( قبوله )
passable U قابل قبول
believable U قابل قبول
unacceptable U غیرقابل قبول
acceptability U قابلیت قبول
ineligible U غیرقابل قبول
acceptability U قبول شدگی
received U مورد قبول
acceptance U قبول قرارداد
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
the g. or refusal of anything U قبول یا ردچیزی
passes U قبول کردن
I agree. U قبول دارم.
passed U قبول کردن
honored U قبول کردن
to take in U قبول کردن
admissible U قابل قبول
acceptances U قبول قرارداد
withdraw U قبول نکردن
withdraws U قبول نکردن
adoption U قبول به فرزندی
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
tolerable U قابل قبول
unacceptably U غیرقابل قبول
accepts U قبول کردن
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
satisfactory <adj.> U قابل قبول
acceptance limit U حد قابل قبول
acceptance by words U قبول قولی
acceptance by conduct U قبول فعلی
sufficient <adj.> U قابل قبول
sufficing <adj.> U قابل قبول
disclaiming U قبول نکردن
acceptably U بطورقابل قبول
disclaimed U قبول نکردن
adequate <adj.> U قابل قبول
acceptor U قبول کننده
acceptation tacite U قبول ضمنی
acceptable <adj.> U قابل قبول
accepter U قبول کننده
acceptant U قبول کننده
acceptancy U اماده قبول
allowable U قابل قبول
entertains U قبول کردن
entertained U قبول کردن
impossible [colloquial] <adj.> U غیرقابل قبول
accepting U قبول شدن
accept U قبول کردن
agreements U قرار قبول
agreement U قرار قبول
accept U قبول شدن
intolerance U عدم قبول
rejection U عدم قبول
rejection U قبول نکردن
admitting U قبول کردن
admits U قبول کردن
entertain U قبول کردن
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
disclaims U قبول نکردن
sufficiently <adv.> U قابل قبول
pass U قبول کردن
accepts U قبول شدن
accepting U قبول کردن
reasonable U قابل قبول
admit U قبول کردن
embracement U قبول اتخاذ
allowable load U بارقابل قبول
adopting U قبول کردن
adopt U قبول کردن
compliantly U با قبول و رضایت
honours U قبول کردن
disallowance U عدم قبول
concede U قبول شکست
agreed <adj.> <past-p.> U قبول شده
allowed <adj.> <past-p.> U قبول شده
approved <adj.> <past-p.> U قبول شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U قبول شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com