English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
A yes – man . A sycophant . U آدم بله قربان گه ( چاپلوس یا مطیع )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
altar U قربان گاه
Yes sir ! U بله قربان !
altars U قربان گاه
I couldnt agree with you more . U آی گفتی . قربان دهنت
I couldnt agree with you more! <idiom> U قربان دهنت. [چه خوب گفتی]
You can say that again! <idiom> قربان دهنت. [چه خوب گفتی]
How right you are! <idiom> U قربان دهنت. [چه خوب گفتی]
Give me those old cars any day . I miss those old cars . U قربان آن اتو مبیل های قدیمی
bootlick U چاپلوس
obsequious U چاپلوس
smarmy U چاپلوس
blandisher U چاپلوس
subservient U چاپلوس
toady U چاپلوس
fawner U چاپلوس
sycophantic U چاپلوس
blandishment U چاپلوس
flatterer U چاپلوس
stooge U آدم چاپلوس
yes-man U آدم چاپلوس
cat's paw U آدم چاپلوس
suck-up U آدم چاپلوس
puppet U آدم چاپلوس
minion U آدم چاپلوس
fawner U آدم چاپلوس
bootlicker U آدم چاپلوس
lickspittle U آدم چاپلوس
brown-noser U آدم چاپلوس
toady U آدم چاپلوس
arse-licker U آدم چاپلوس
footlicker U ادم چاپلوس
sycophant U ادم چاپلوس
sycophants U ادم چاپلوس
doormat U آدم چاپلوس
kiss-ass [American E] U آدم چاپلوس
ass-kisser [American E] U آدم چاپلوس
servile U شایسته نوکران چاپلوس
insinuator U چاپلوس اشاره کننده
smooth tongued U خوش بیان چاپلوس
spaniels U سگ پشمالو واویخته گوش ادم چاپلوس
spaniel U سگ پشمالو واویخته گوش ادم چاپلوس
minions U شخص یا جانور سوگلی نوکریا وابسته چاپلوس معشوق
minion U شخص یا جانور سوگلی نوکریا وابسته چاپلوس معشوق
submiss U مطیع
compliant U مطیع
suborder U مطیع
subordination U مطیع
subsumption U مطیع
morigerous U مطیع
pushover U مطیع
postponement U مطیع
hypotaxis U مطیع
limber U مطیع
submissive U مطیع
obedient U مطیع
biddable U مطیع
submission U مطیع
submission U تابع [مطیع]
suborder U تابع [مطیع]
subordination U تابع [مطیع]
postponement U تابع [مطیع]
hypotaxis U تابع [مطیع]
subjects U مطیع کردن
subsumption U تابع [مطیع]
subjugator U مطیع سازنده
subjecting U مطیع کردن
subjected U مطیع کردن
subject U مطیع کردن
ablest U مطیع مناسب
abler U مطیع مناسب
able U مطیع مناسب
law-abiding مطیع قانون
bows U مطیع شدن
subduing U مطیع کردن
subdues U مطیع کردن
subdue U مطیع کردن
subjugating U مطیع کردن
subjugates U مطیع کردن
irrepressible U مطیع نشدنی
bowing U مطیع شدن
bowed U مطیع شدن
reduce U مطیع کردن
reduces U مطیع کردن
subduer U مطیع کننده
subjugable U مطیع کردنی
subduable U مطیع کردنی
subjugated U مطیع کردن
reduce to obedience U مطیع کردن
obedient to the law U مطیع قانون
bow U مطیع شدن
reducing U مطیع کردن
subjugate U مطیع کردن
obedienlv U بطور مطیع
harness U مهارکردن مطیع کردن
harnessed U مهارکردن مطیع کردن
harnessing U مهارکردن مطیع کردن
horny <adj.> U مطیع خواهش نفس
randy [British E] <adj.> U مطیع خواهش نفس
to look down U با نگاه مطیع کردن
hold down U مطیع نگاه داشتن
duteous U وفیفه شناس مطیع
conformable U منطبق شدنی مطیع
docile U تعلیم بردار مطیع
Our wish is your crmmand . U مطیع فرمایشات شما هستیم
passive U غیر فعال مطیع وتسلیم
passives U غیر فعال مطیع وتسلیم
submitting U گردن نهادن مطیع شدن
submitted U گردن نهادن مطیع شدن
submits U گردن نهادن مطیع شدن
submit U گردن نهادن مطیع شدن
to scowl down U با اخم وترشرویی مطیع کردن یا ازروبردن
to submit to any one's yoke U مطیع یاتابع کسی شدن بارکسیرابدوش گرفتن
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com