English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 223 (9264 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cold U روشن کردن یک کامپیوتر
colder U روشن کردن یک کامپیوتر
coldest U روشن کردن یک کامپیوتر
colds U روشن کردن یک کامپیوتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hard U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
sense U روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sensed U روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
senses U روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
auto U امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
autos U امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
cold U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colder U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colder U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
coldest U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
coldest U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colds U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colds U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold boot U روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold fault U نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
shadow RAM U ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
Other Matches
bootstrap U مجموعه دستوراتی که پیش از بار شدن برنامه توسط کامپیوتر اجرا میشود که معمولاگ سیستم عامل را بار میکند وقتی که کامپیوتر روشن میشود
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
powered U مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power U مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
powers U مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
powering U مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
autoexec bat U در DOS یک فایل دستهای است که هنگام روشن شدن کامپیوتر یا شروع مجدد کاردستگاه فعال میشود
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylight U روز روشن روشن کردن
daylit U روز روشن روشن کردن
masters U و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master U و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
mastered U و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
infra red link U سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
minicomputer U کامپیوتر کوچک با محدوده دستوران و توان پردازش بیشتر از ریز کامپیوتر ولی غیرقابل مقایسه با سرعت و فرفیت ارسال داده کامپیوتر main frame
upload U 1-ارسال فایلهای داده یا برنامه از یک کامپیوتر کوچک به CPU اصلی . 2-ارسال فایل از یک کامپیوتر به BBS یا کامپیوتر میزبان .
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
mini U کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
refreshed U روشن کردن
power up U روشن کردن
turn on U روشن کردن
brightened U روشن کردن
refresh U روشن کردن
brightens U روشن کردن
brightening U روشن کردن
refreshes U روشن کردن
to clear up U روشن کردن
relume U روشن کردن
illume U روشن کردن
to bring tl light U روشن کردن
ignites U روشن کردن
clarifies U روشن کردن
clarify U روشن کردن
clarifying U روشن کردن
power on U روشن کردن
light U روشن کردن
elucidated U روشن کردن
elucidates U روشن کردن
elucidating U روشن کردن
clearer U : روشن کردن
clearest U : روشن کردن
igniting U روشن کردن
fire up U روشن کردن
clear U : روشن کردن
ignited U روشن کردن
illuminate U روشن کردن
elucidate U روشن کردن
clears U : روشن کردن
emblaze U روشن کردن
lighted U روشن کردن
illuminating U روشن کردن
illumines U روشن کردن
lightest U روشن کردن
illumining U روشن کردن
illumined U روشن کردن
illumine U روشن کردن
illuminates U روشن کردن
ignite U روشن کردن
to switch on U روشن کردن
lumine U روشن کردن
to fire up U روشن کردن
brighten U روشن کردن
to shed light on U روشن کردن
to throw light upon U روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
remotest U نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remoter U نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote U نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
illuminates U روشن کردن منطقه
explicate U روشن کردن فاهرکردن
clarifies U روشن کردن یا شدن
illuminating U روشن کردن منطقه
to make oneself clear <idiom> U منظور را روشن کردن
to bring out in relief U برجسته یا روشن کردن
lighten U درخشیدن روشن کردن
to start a car [to crank a car] [American English] U ماشینی را روشن کردن
lightening U درخشیدن روشن کردن
ignited U روشن کردن گیراندن
lightens U درخشیدن روشن کردن
clarifying U روشن کردن یا شدن
to light a cigarette U سیگاری را روشن کردن
illuminate U روشن کردن منطقه
explicating U روشن کردن فاهرکردن
lightened U درخشیدن روشن کردن
igniting U روشن کردن گیراندن
ignite U روشن کردن گیراندن
explicates U روشن کردن فاهرکردن
explicated U روشن کردن فاهرکردن
ignites U روشن کردن گیراندن
owl light U کمی روشن کردن
To light a fire . U آتش روشن کردن
refurbish U روشن و تازه کردن
refurbished U روشن و تازه کردن
refurbishes U روشن و تازه کردن
To light ( kindle) a fire. U آتش روشن کردن
refurbishing U روشن و تازه کردن
restart U روشن کردن دوباره
to make something clear U چیزی را روشن کردن
cold start U دوباره روشن کردن
to play with fire U آتش روشن کردن
turn over <idiom> U موتور را روشن کردن
to kindle U آتش روشن کردن
clarify U روشن کردن یا شدن
clear U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearest U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearer U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clears U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
turn on <idiom> U روشن کردن،بازکردن،شروع کردن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
to turn on U روشن کردن [کلید الکتریکی]
clear U پیام کشف روشن کردن
alighting U روشن کردن اتش زدن
mezzotinto U نقاشی سایه روشن کردن
upstart U یکه خوردن روشن کردن
mezzotint U نقاشی سایه روشن کردن
alights U روشن کردن اتش زدن
enucleate U روشن کردن توضیح دادن
alighted U روشن کردن اتش زدن
alight U روشن کردن اتش زدن
clearest U پیام کشف روشن کردن
clearer U پیام کشف روشن کردن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
enlightens U روشن کردن تعلیم دادن
search light illumination U روشن کردن منطقه با نورافکن
shines U براق کردن روشن شدن
upstarts U یکه خوردن روشن کردن
illumination U روشن کردن منطقه روشنایی
turn on U بجریان انداختن روشن کردن
enlighten U روشن کردن تعلیم دادن
shine U براق کردن روشن شدن
illuminations U روشن کردن منطقه روشنایی
clears U پیام کشف روشن کردن
enlightening U روشن کردن تعلیم دادن
runs U به کار انداختن روشن کردن موتور
refresh U از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
run U به کار انداختن روشن کردن موتور
to kick-start a motorcycle U موتورسیکلتی را با پا هندل زدن [روشن کردن]
refreshed U از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refreshes U از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
to put one's affairs in order [to settle one's business] U تکلیف کار خود را روشن کردن
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
powered U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powering U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powers U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
talk out U بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
to switch on the dipped [dimmed] headlights U چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
to start U روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
illumination by reflection U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
formats U تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
switched U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switches U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switch U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
format U تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
to goose [American E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
to rev [British E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
slaved U کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
load module U یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
slaving U کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
assembler U اسمبلی که کد ماشین را از یک کامپیوتر در حین اجرای کامپیوتر دیگر تولید ی کند
slaves U کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slave U کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
literate U قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر
downward U توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
interfacing U سخت افزار یا نرم افزاری که واسط بین دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و وسیله است
downsize U انتقال یک شرکت از یک سیستم کامپیوتر بر پایه کامپیوتر mainframe مرکزی به محیط شبکه .
processor U استفاده از چندین کامپیوتر کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
host computer U کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
host computers U کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
identification U حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
identification U تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
squawking U در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
picturing U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
picture U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
CTR U کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترلی به کامپیوتر می فرستد
banding U روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
preprocessor U کامپیوتر کوچک که برخی پردازشهای ابتدایی روی داده خام انجام میدهد پیش از ارسال آن به کامپیوتر اصلی
naive user U شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
monitored U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitors U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitor U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
outputs U 1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com